شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

چراغ جادو
+ سلام اگر امام خطاب کردن کسي که خداوند به امامت انتخابش نکرده جايز بود دادن اين لقب به حضرت اباالفضل عليه السلام سزاوار نبود؟
beran
98/4/28
السلام عليک اي لشگر امام خوبي ها
2-FDAN
ابهام زيبايي درون جمله داره:) السلام عليک يا اباالفضل العباس
امام، يعني پيشوا و رهبر. به امام جمعه و جماعات به همين دليل امام ميگن که تو نماز پيشواي مردمه و بايد بهشون اقتدا کنن. به امام خميني و امام خامنه‌اي امام مي‌گيم چون پيشواي جامعه اسلامي‌اند. همه اينا هم بنابر فرمان خدا و مطابق فرهنگ دينه. اما چرا به حضرت ابوالفضل ع امام نميگيم با اينکه مقام بسيار بالايي دارن؟ چون خودشون ماموم بودن و امام و پيشواي جامعه اسلامي، در زمان حياتشون
امام علي ع و سپس امام حسن ع و سپس امام حسين ع بودن
2-FDAN
متن زير پست هم زيباست لشگر امام خوبي ها:)
واه مگه شما به امام عباس چي ميگيد؟:)
{a h=emozionante}.: فاطمه بانو :.{/a} سلام ممنون از پاسختون. اما تعريف شيعه 12 امامي از امامت فرق ميکنه و تفاوتي اساسي بين لقب "امام جماعت"، " امام جمعه" و "امام" قائله براي همينه که فقط به اين 12 عزيز امام ميگه... و کل کسايي که در طول تاريخ اسلام ادعاي امامت داشته اند را دروغگو ميدونه....
{a h=emozionante}.: فاطمه بانو :.{/a} در رابطه با ماموم بودن حضرت ابالفضل عليه السلام کاملاً سخن شما صحيحه... اما يک سوال؟ آيا رهبران اين انقلاب ماموم امام زمان عليه السلام نيستند؟ پس چه شده که اينها را ميتوانيم امام خطاب کنيم اما حضرت ابالفضل عليه السلام را خير؟
{a h=ANFD}2FDAN{/a} سلام. ممنون از لطفتون :)
اينکه شخصيتي مثل حضرت اباالفضل رو امام خطاب نميکنيم به خاطر ادب حضور در برابر سيد الشهدا است...مضافا اينکه امام مشترک لفظي هست و ميتونه به معصوم و غير معصوم اطلاق بشه ولي امام اصطلاحي فقط به معصوم اطلاق ميشه
{a h=3123321}2براي تو{/a} سلام ممنون از پاسختون، اگر امام خطاب نکردن به خاطر ادب حضور است پس چرا امام سجاد عليه السلام را امام خطاب ميکنيم؟ چرا در زمان امامت امام زمان عليه السلام اين ادب را در مورد ايشان رعايت نميکنيم و خيلي راحت اشخاص ديگر را امام خطاب ميکنيم؟
{a h=uaf3324fc47be2225}يادداشتهاي يک مسلمان{/a} هيچ امامي در زمان حيات امام پيش از خودش امام خطاب نميشه...الان هم در عصر غيبت هست و در زمان حضور حجه بن حسن غير ايشون رو امام خطاب نميکنن...
{a h=3123321}2براي تو{/a} عصر غيبت فرق ميکنه با عصر بي امامي.... الان هم زمان حضرت حجة بن الحسن عليه السلامه.... و خداوند ايشان را از نظرها غايب کرد تا کمبود امام را احساس کنيم و براي آمدنش خودمون رو اصلاح کنيم نه اينکه يک جايگزين فرضي براي ايشون قائل شيم و او را امام خطاب کنيم!...
واقعا ما اينهمه واژه داريم که پيشوايي و رهبري رو ميرسونه چرا به واژه امامت تکيه کرده ايم؟ که شيعه تعريف خاصي براش داره و معتقده که فقط از طرف خدا انتخاب ميشه؟....
لقب امام و شهيد و امثالهم تا از جانب پروردگار مورد تاييد نباشد هيچ اعتباري ندارد که هيچ کسي اگر بداند که معصوم نيست و مردمان او را امام خطاب ميکنند اگر اعتراض نکند معلوم نيست پروردگار چگونه او را قضاوت خواهد کرد
آيا امکان داره خدا غير از آن 12 امامي که اساميشون رو معرفي کرده در زمان امامت امام زمان عليه السلام دوباره کسي رو به امامت انتخاب کنه؟؟؟ اگه اينطوره چرا اسمش رو مانند بقيه امامان اعلام نکرد؟ اگر اينتطور نيست چرا ما براي تقدس بخشيدن به شخصي ميتونيم امام صداش کنيم؟ آيا اگر قبول کنيم کسي غير 12 امام هم ميتونه امام بشه فلسفه تشيع 12 امامي از بين نميره؟
http://uaf3324fc47be2225.parsiblog.com/Old/Feeds/ سلام پيشتر عرض کردم که امام مشترک لفظي هست بين معصوم و غير معصوم...بله اگر کسي غير از ائمه دوازده گانه، ادعاي امامت اصطلاحي کنه ملعون و مهدور و ضال و مضل هست و خدا هم هرگز کسي غير از ذوات مقدسه ائمه رو به اين مقام انتخاب نميکنه که به قول شما نقض غرض بشه...
مضافا اينکه هيچ کس حتي پيرزن هاي باديه نشين از امام گفتن به يه رهبر ديني يا سياسي يا امام جماعت امامت اصطلاحي رو برداشت نميکنه که ما بگيم نقض غرضه
{a h=3123321}2براي تو{/a} اما کسي که شروع کننده اين لقب بود دلايلش با شما فرق ميکنه لينک زير رو بخونيد مخصوصاً اون بخشي رو که جناب حسن روحاني به منبر ميره و امامت آيت‌الله خميني رو اعلام ميکنه
https://www.jamaran.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-14/19904-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%85%D9%84%D9%82%D8%A8-%D8%B4%D8%AF
http://beshnoazdelman.parsiblog.com/Old/Feeds/ حضرت عباس معصوم نيست، تالي معصوم هست:)...
سلام يه سوال ايا رب خطاب کردن غير خدا جايز هست؟
{a h=3123321}2براي تو{/a} سلام. خير
{a h=beshnoazdelman}بشنو از دل.{/a} آيا دليل روايي براي اين گفته خود داريد؟ که حضرت عباس امام هم هست؟
{a h=uaf3324fc47be2225}يادداشتهاي يک مسلمان{/a} سلام اما خود خدا توي قران اين کار رو کرده!!...سوره يوسف چندين بار به عزيز مصر رب اطلاق شده!!
اگر کسي رو که خدا به امامت انتخاب نکرده باشه رو بشه امام خطاب کرد پس با آيه 124 سوره بقره چه کنيم؟
امامت اصطلاحي مخصوص ذوات مقدسه هست و کسي هم در اين مطلب حرفي نداره...اما لفظ امام مثل واژه رب مشترک لفظي هست که به غير معصوم هم ميتونه اطلاق بشه
{a h=beshnoazdelman}بشنو از دل.{/a} اين حرف رو قبول ندارم...البته عصمتي که براي حضرت ابالفضل متصور هست عصمت اکتسابيه که يراي من و شما هم متصور هست ولي عصمت اصطلاحي نه....ما تلو تلو معصوميم کو تا تالي معصوم شدن
شما ببينيد در عبارت هاي بليغ و رسايي که از امام سجاد و امام صادق درباره قمر بني هاشم اومده هيچ حرفي از عصمت نيست
{a h=3123321}2براي تو{/a} شماره آيه لطفاً
سوره يوسف ايه 50و 41 و42و23..رب در همه ايات منظور عزيز مصر و پادشاه هست
{a h=3123321}2براي تو{/a} آيه 23 چک شد منظور خداست نه عزيز مصر يه بار ديگه بخونيدش
آيات 41،42 و 50 احتياج به تفکر داره و بايد درموردشون فکر کنم
{a h=uaf3324fc47be2225}يادداشتهاي يک مسلمان{/a} ايه 23اکثر مفسرين گفتن منظور عزيز مصر هست چون يوسف بايد کسي رو به ياد زليخا بياره که نسبت به اون شناخت داره
عبارت احسن مثواي هم تاييد اين هست که منظور از رب در ايه عزيز مصر هست
{a h=3123321}2براي تو{/a} يعني حضرت يوسف عليه السلام اگر عزيز مصر پرورشش نميداد مرتکب اون عمل ميشد؟ اگر منظور از رب رو در آن آيه عزيز مصر فرض کنيم ناگزير تجاوز به زن کسي که همسرش ما را بزرگ نکرده را بلا اشکال دانسته ايم!
در مورد آيات 41،42 و 50 هم فکر کردم سخن حضرت يوسف با کسي بوده پادشاه رو ربش ميدانسته... آيا آيه اي سراغ داريد که اين سخن با کسي بوده باشه که يکتا پرسته؟
http://uaf3324fc47be2225.parsiblog.com/Old/Feeds/ خير حضرت يوسف به خاطر *برهان رب* دامن حفظ کرد ولي در اون مقام ميخواد به ياد زليخا بياره که عزيز من رو پرورش داره و گرامي داشته و دور از مروت هست تا اون رو منصرف کنه...چنان که بعد از زندان هم ميگه:*فقط خواستم عزيز بدونه من در نبود و غيابش بهش خيانت نکردم*
اما در مورد تشکيک در آيه هاي ديگه بايد بگم که بله خطاب حضرت به کسي هست که هدف تبليغ يوسف قرار گرفته و ظاهرا که اين تبليغ رو هم پذيرفته(در جريان تعبير خواب)...براي فهم قرآن نبايد صرفا به فکر خودمون تکيه کنيم بلکه بايد کنار اون 15 تا 20 دانش بلد باشيم تا در دام تفسير به راي نيفتيم و اگر خودمون اين دانش رو نداريم از دانش ديگران استفاده کنيم....داستان امام باقر و قتاده رو بخونيد حتما:)
ممنونم براي ارجاعتون به مناظره امام باقر عليه السلام يه چيزي به علمم اضافه شد@};-
اما در مورد اينکه حضرت يوسف عليه السلام عزيز رو ربش دونسته هنوز قانع نشدم. همون آيه اي که ميگيد ايشان فرموده *فقط خواستم عزيز بدونه من در نبود و غيابش بهش خيانت نکردم* آيا اينجا هم عزيز مصر رو رب خطاب کرده؟
و اما در مورد بلا اشکال بودن رب خواندن ديگران و استفاده از تفسير ديگران به خاطر مرتکب نشدن تفسير به راي، يه سوال آيا توي علما موردي وجود داشته که کسي جز خدا رب خوانده بشه؟
{a h=uaf3324fc47be2225}يادداشتهاي يک مسلمان{/a} رب مشترک لفظي هست و در ايه 23 به معني مربي هست نه پروردگار...تمام بحث من اينه که مشترک لفظي هست و همه جا يک معني نداره...
{a h=uaf3324fc47be2225}يادداشتهاي يک مسلمان{/a} جناب عبدالمطلب توي صحبت با ابرهه گفت: انا رب الابل و للبيت رب...تفاسير رو اگر نگاه کنيد توي ايات ارجاع شده بسياري از مفسرين کفتن رب منظور عزيز يا ملک هست
* تفسير نمونه ذيل آيات مورد بحث اين طور ميگه:* در ميان مفسران گفتگوى بسيار است، اكثر مفسران چنان كه مرحوم طبرسى در مجمع البيان و نويسنده المنار در المنار مى‏گويد رب را به معنى وسيع كلمه گرفته‏اند و گفته‏اند منظور از آن" عزيز مصر" است، كه در احترام و اكرام يوسف، فرو گذار نمى‏كرد، و از همان آغاز كار سفارش يوسف را با جمله" أَكْرِمِي مَثْواهُ" به همسرش نمود.
و گمان اينكه كلمه" رب" در اين معنى به كار نمى‏رود، كاملا اشتباه است، زيرا در همين سوره چندين بار كلمه" رب" به غير از خدا، اطلاق شده است، گاهى از زبان يوسف و گاهى از زبان غير يوسف.مثلا در داستان تعبير خواب زندانيان مى‏خوانيم كه يوسف به آن زندانى كه بشارت آزادى داده بود گفت: مرا به رب خود (سلطان مصر) يادآورى كن، و قالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ (آيه 42).
و باز از زبان يوسف مى‏خوانيم هنگامى كه فرستاده فرعون مصر نزد او آمد، گفت به نزد رب خود (فرعون) باز گرد و از او بخواه، تحقيق كند، چرا زنان مصر دستهاى خود را بريدند فلما جاءه الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى‏ رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ (آيه 50).
در آيه 41 همين سوره از زبان يوسف و در ذيل آيه 42 از زبان قرآن مى‏خوانيم كه كلمه" رب" به مالك و صاحب نعمت، اطلاق شده است.بنا بر اين ملاحظه مى‏كنيد كه در همين سوره در چهار مورد، غير از مورد بحث، كلمه" رب" به غير خدا اطلاق شده است، هر چند در همين سوره و سوره‏هاى ديگر قرآن، اين كلمه كرارا به پروردگار جهان گفته شده است، منظور اين است كه اين يك كلمه مشترك است و به هر دو معنى اطلاق مى‏گردد.
*مجمع البيان هم که يکي از معتبرترين تفاسير شيعه هست اين طور اومده:* «إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ» الهاء عائدة إلى زوجها عند أكثر المفسرين و معناه أن العزيز زوجك مالكي أحسن تربيتي و إكرامي و بسط يدي و رفع منزلتي فلا أخونه و إنما سماه ربا لما كان ثبت له عليه من الرق في الظاهر و قيل أن الهاء عائد إلى الله سبحانه و المعنى أن الله ربي رفع من محلي و أحسن إلى و جعلني نبيا فلا أعصيه أبدا
بيشتر مفسران مرجع ضمير(ه)در«انه»را همسر زليخا دانسته اند و معني آن اين است که همسرت مالک من است، مرا نيکو پروريده و احترام کرده و بر امور سلطه داده و جايگاه مرا بلند داشته...تنها به اين دليل عزيز مصر را «رب» خواند که در ظاهر برده او بود.همچنين گفته شده است که«ه»به خداي سبحان بر ميگردد يعني: خدا پروردگار من است،جايگاه مرا بلند داشته به من نيکي کرده و مرا پيامبر کرده است پس هرگز او را عصيان نمي کنم.
استفاده از *قيل* در نقل يک نظر به معني ضعيف بودن اين نقل هست
{a h=3123321}2براي تو{/a} پس با تحليلهاي شما هيچ اشکالي نداره ما از الان به رهبران اين نظام به جاي امام، رب بگيم درسته؟
http://uaf3324fc47be2225.parsiblog.com/Old/Feeds/ خلط بحث نکن برادر من:)...من بحث رب رو مطرح کردم به اميد اينکه شما روي اشتراک لفظي کمي تأمل کنيد ولي ظاهرا حضرتتون کلا ميونه اي با علم منطق نداريد:)
آن يکي شير(حيوان مفترس) است اندر باديه(بيابان)/ آن يکي شير(لبن) است اندر باديه(ظرف فلزي)/آن يکي شير است کآدم ميخورد(مي دَرَد)/ آن يکي شير است کآدم ميخورد(مي نوشد)
{a h=3123321}2براي تو{/a} جواب سوالم رو بديد لطفاً. ايرادي داره از اين به بعد اين اشخاص رو رب بخوانيم يا خير؟
بله چون مصداق رب لفظي هم نيستند بر عکس امام که مصداق امام الي الحق هستند
{a h=3123321}2براي تو{/a} پس چطورياست که ميخواهيد بي اشکال بودن چيزي را از طريق تفاسير ثابت کنيد که خودتون معتقديد مشکل داره گفتنش؟.... تفاوت اينها با آن پادشاهي که به قول شما حضرت يوسف ايشان را رب ميدانست چيست؟ و آنها چه داشتند که مشکلي نداشت رب خطاب شدنشان که اينها اون خصوصيت رو ندارند؟
{a h=3123321}2براي تو{/a} يه سوال ديگه آيه 124 سوره بقره به چه نوع امامي اشاره داره اگر منظورش امام الي الحق نيست؟ و چرا شيعه براي اثبات امامت به اين آيه متوسل ميشه در حالي که طبق تفسير شما امام الي الحق هرکسي ميتونه باشه؟
http://uaf3324fc47be2225.parsiblog.com/Old/Feeds/ سلام نخست اينکه بي حرمتي به ساحت خوبان روا مدار:) دوم شما کلا انگار اعتقادي به *اشتراک لفظي* نداري که هر چي توضيح ميدم حرف خودت رو مي زني:)سوم؛ رب بر يک رهبر سياسي يا اعتقادي صدق نميکنه چون نه در ظاهر و نه در باطن مالک رقاق مردم نيست، حضرت يوسف هم پادشاه رو *رب* خودش ندونست...عزيز رو به خاطر اينکه در ظاهر مالک و مربي ايشون بود رب خطاب کرد:) فتدبر!
http://uaf3324fc47be2225.parsiblog.com/Old/Feeds/ چهارم؛ مفهوم امامت يک مفهوم مشکک هست يعني صدقش بر افراد مختلف شدت و ضعف داره.مثل وجود.ما ميگيم خدا وجود داره ما هم داريم اما شدت وجود در خدا وجوب و در ما امکان هست؛ امامت محل بحث ما هم دقيقا همين حالت رو داره:) پنجم؛ امامت در آيه124 بقره بيان گر امامت اصطلاحي هست که انتخابش تنها بر عهده خدا است و استناد شيعه هم در آيه به امامت اصطلاحي هست نه لفظي
http://uaf3324fc47be2225.parsiblog.com/Old/Feeds/ ششم؛ بهانه شما مثل بهانه اونيه که گفت خدايا سجده فقط مخصوص تو هست و من جز به تو سجده نمي کنم! در حالي که ماهيت سجده ها فرق مي کرد.هفتم؛حالا شما نگو امام خميني، حتي ايت الله هم نگو بالاخره آيت الله هم لقب امير المومنين هست حضرت خودش فرمود:«انا آيه الله العظمي»، بگو آقاي خميني يا حتي آقا رو هم نگو نه چيزي از عظمت امام کم ميشه و نه خللي در هدف امام:)
{a h=3123321}2براي تو{/a} اولا زير ديپلم حرف بزن ببينم چي ميگي :) دوماً چه بي حرمتي اي به ساحت خوبان روا شده؟ سوماً اشتراک لفظي جايي که ملقب کننده اون شخص رو در حد معصوم بالا ميبره و يا مثل جناب حسن روحاني از آيه 124 سوره بقره براي توجيه و تثبيت اين لقب کمک ميگيره معني نداره
چهارماً ربي انتساب رب به حضرت يوسف را ميرساند اين يعني حضرت يوسف عليه السلام از رب خودش سخن به ميان مياورد که من ميگويم خداست و شما ميگوييد عزيز مصر است!
پنجماً اگر مفهوم امامت هم شدت و ضعف دارد چرا جايي در قرآن به آن اشاره نشده و چه لزومي داشت خداوند براي امام کردن حضرت ابراهيم عليه السلام آن امتحانات طاقت فرسا را بگيرد؟ خيلي راحت ميتوانست بگويد درجه امامت تو را افزايش دادم و فرزندانت هم به نسبت کارهايشان امام ميشوند و هيچ شرطي مبني بر عصمت امامان نميگذاشت....
ششم گرچه بي ربطه ولي بايد گفت که دليل شيطان اين نبود که چون فقط خدا لايق سجده است سجده نميکنم يه بار دليل قرآنيش رو بخونيد وانگهي من دنبال دستور خدام پس خواهشاً من را با شيطان مقايسه نکنيد!
هفتم: مبناي شيعه مهمتر از القابيه که من نوعي به اشخاص ميدم.... وقتي القابي که تعريفشان در مذهب شيعه خاص است را به افرادي که فقط در نزد من محبوب هستند ميدهم و باعث ايجاد شک و ترديد در اذهان افرادي نسبت به اصل امامت ميشوم مطمئناً مسئول خواهم بود
2-FDAN
خوشم مياد که از جنبه قانع کردن به جنبه کل کل داره ميکشه قضيه:-/
{a h=ANFD}2FDAN{/a} اما من اصلا خوشم نمياد :-| منم مثل ايشان تا همين يک يا دو سال پيش مشکلي نميديدم با امام خطاب کردن رهبر پيشين اين انقلاب و ايشان را امام خطاب ميکردم اما مطلبي خواندم که مرا در رابطه با بکار بردن اين لقب براي اشخاصي که امام نيستند عميقاً به فکر فرو برد...
و الان هم اگر قانع شوم مشکلي ندارم با امام خطاب کردن رهبراني که دوستشان دارم....
ما اگر اين رهبران را ماموم امام زمان عليه السلام صدا بزنيم بيشتر به آنها احترام گذاشته ايم تا اينکه آنها را امام خطاب کنيم!....
زيرا آنگونه که حقير از اصول مذهب تشيع فهميده ام هيچ کس غير از آن 12 عزيز نميتواند در عين راستگويي ادعاي امامت کند.... مگر اينکه امامتش طبق آيه قرآن امامت کافران باشد..... بقيه ما بايد مطيع و ماموم آن 12 امام باشيم..... وگرنه ناچاراً مطيع ائمه کفر يا خود امام کفر خواهيم بود....
و اين که امامت دو گونه است و يکي لفظي و ديگري اصطلاحي وقعاً درکش براي من سخت است.... زيرا هيچ نشانه اي از اين جدا سازي در روايات و آيات قرآن نيافته ام! و حالا چه شده که جناب {a h=3123321}2براي تو{/a} از اين جداسازي سخن به ميان مي آورد نميدانم... و نميدانم منبع روايي يا قرآني اين جداسازيشان چيست...
انشاالله اگر اين موضوع به پايان برسد سوالي ديگر دارم که در پستي جديد خواهم پرسيد....
{a h=mobarez10}مبارز..{/a} واقعاً سخنتان درسته
2-FDAN
{a h=uaf3324fc47be2225}يادداشتهاي يک مسلمان{/a} يک چيزي بپرسم حالا؟ با اجازه: آقا شما ميتوني همه مردم رو رازي نگه داري؟به نظر من که نه بعد اينکه شما ميتوني نظر همه رو تغيير بدي؟بازم نه به نظرم خدا به موقعش جواب تمام اين سوالات پر از شبهه رو ميده کمي صبر به خرج بديم و تلاش کنيم اوني که جواب همهش رو ميدونه بياد بهتره
2-FDAN
بعد اينکه امام خطاب کنيم يا نکنيم اينايي که مثل ما آدماي خطا کار يا به قول خودشون جائز الخطا هستن اصل امامت رو همه ما ميدونيم اونايي امام و هدايتگر ما هستن که اولا مثل خودمون هستن ولي به هيچ وجه،به هيچ وجه هيچ گناهي انجام ندادن غير از اينه؟
2-FDAN
الکي نبوده که بعضي اوقات با فرشته ها اشتباه ميگرفتنشون اگر طبقه بندي موجودات از بعد اديان رو ببينيد ميفهميد که واقعا الکي نبوده اونا رو مثل فرشته ميدونستن
2-FDAN
في امان الله تا سوال بعدي
شايداين خيلي همه نباشه که به کسي بگيم امام اما اين خيلي مهمه که اون شخص قبول کنه که بهش بگن امام و شايد هم اين خيلي مهم نباشه که ما بخوايم دست کسي را ببوسيم اما اين خيلي اهميت داره که اون شخص اجازه بده يا نه من خودم حتي مادر خدا بيامرزم هيچوقت اجازه نميداد دستشو ببوسم و سريع دستشو ميکشيد
{a h=ravandi}‍‍‍‍ راوندي {/a} در رابطه با دستبوسي يه سوال دارم... بوسيدن دست از بعد ديني چه قداستي داره که اجازه دادن يا ندادن شخص مهم باشه... شايد بيشتر اشخاص ديني اي که اجازه بوسيدن دست ميدهند واقعاً قداستي برايش قائل نيستند....
شايد اين عمل فقط از ديد من نوعي نامناسب باشه اما در بعد ديني چه کراهتي نسبت به اين عمل وجود داره؟
http://ANFD.parsiblog.com/Old/Feeds/ سلام کل کل کار بچه مدرسه اي ها است:)
http://uaf3324fc47be2225.parsiblog.com/Old/Feeds/ سلام مورد ششم شما رو اول جواب بدم:) معاذ الله که برادر مومن خودم رو با ابليس مقايسه کنم...من صرفا گفتم نوع بهانه و ايراد يکي هست...اما در مورد موارد ديگه فکر ميکنم به اندازه کافي دلايل رو مطرح کردم و بذل جهد بيشتري لازم نيست و من هم چيز بيشتري براي گفتن ندارم...بحث از نظر من چنان بديهي هست که علت اين همه کشمکش رو متوجه نميشم:)
حالا من سوال بپرسم:) اگر اطلاق امام به امام خميني و مقام معظم رهبري مشکل داشت آيا خود اين بزرگواران به اون ايراد نميگرفتن؟...مثلا رهبري که به اطلاق *سيد و مولا* در يک شعر به خودشون ايراد ميگيرن و ميگن اين لفظ مخصوص و شايسته معصوم هست نه من(متن صحبت ايشون رو زير فيد ديگه شما نوشتم مراجعه کنيد)
يا وقتي عده اي جاهلانه ايشون رو با ائمه معصوم قياس ميکنن و ايشون در سخنراني رسمي ميگه من مو به تنم از اين تعبيرات راست ميشه ما خاک پاي قنبر غلام اميرالمومنين هم نيستيم(ديدار با جوانان اصفهاني سال 80) حالا اگر اين اطلاق هم نا صحيح باشه آيا اون رو نفي نمي کنن؟
{a h=3123321}2براي تو{/a} براي منم سواله که چرا ايراد نميگيرند و نگرفته اند...
http://uaf3324fc47be2225.parsiblog.com/Old/Feeds/ چون اون ايرادي که در ذهن شما هست رو صحيح نمي دونستند:)
تازه من يه سوال ديگه هم دارم که چرا آقاي خميني حفظ اين نظام را از حفظ جان امام زمان عليه السلام با اهميت تر ميدانست؟
http://uaf3324fc47be2225.parsiblog.com/Old/Feeds/ من الان کليد واژه *حفظ نظام* رو در صحيفه امام بررسي کردم و چيزي که شما فرمودي رو نديدم...لطفا آدرس دقيق بديد که امام کي و کجا اين حرف رو زده:)
{a h=uaf3324fc47be2225}يادداشتهاي يک مسلمان{/a} چون همه دست شاه رو ميبوسيدن ذهنيتمون به اين عمل خراب شده و احساس خوشايندي نسبت بهش ندارم و بهيچوجه گمان نميکنم حضرت که ظهور کنند اجازه دهند کسي دستشان را ببوسد در حاليکه همان مردم جان را تقديمشان ميکنند
{a h=3123321}2براي تو{/a} جلد 15 صفحه 365
حالا وقتي اين امام گفتنها و اين دست بوسيدنها رو که کنار اختلاسها و اشرافي گريها و آقازاده ها و هزاران معضل ديگر مانند واسطه هايي که محصولات کشاورزي رو ده برابر مبلغي که به کشاورز ميدن بدست مصرف کننده ميرسونن در کنار همه اينها ميشنويم و ميبينيم چيني ها ماهي هاي خليج را غارت ميکنند در حالي که ماهيگير اونجا اجازه صيد نداره و خيلي چيزهاي ديگه اي که ديگه همه مردم ميدونن
بايد قضاوت کرد که آيا اين امر صحيح است ؟
{a h=uaf3324fc47be2225}يادداشتهاي يک مسلمان{/a} اين جمله امام هست:* اين يك تكليف الهى است براى همه كه اهمّ تكليفهايى است كه خدا دارد؛ يعنى، حفظ جمهورى اسلامى از حفظ يك نفر- و لو امام عصر باشد- اهميتش بيشتر است؛ براى اينكه امام عصر هم خودش را فدا مى‏كند براى اسلام. همه انبيا از صدر عالَم تا حالا كه آمدند، براى كلمه حق و براى دين خدا مجاهده كردند و خودشان را فدا كردند... همه براى حفظ اسلام است‏*
{a h=uaf3324fc47be2225}يادداشتهاي يک مسلمان{/a} ظاهرا اينجا امام جمهوري اسلامي رو مترادف با اسلام قرار داده چون در ادامه چندين باز به حفظ اسلام اشاره ميکنه...اگر برداشت من صحيح باشه بايد اين حرف امام رو کنار اين حرف سيد الشهدا فهميد که فرمود:«ان کان دين جدي لم يستقم الا بقتلي فيا سيوف خذيني»
{a h=ravandi}‍‍‍‍ راوندي {/a} اين حرف امام جواب شما است:* امروز يك مسئوليت بزرگى گردن آنهاست؛ مسئوليت حفظ اسلام؛ حفظ آبروى اسلام الآن بسته به اعمال ماست. اگر ما يك تخلفى بكنيم پاى ما حساب نمى‏شود؛ دشمنان ما اين را پاى جمهورى اسلامى حساب مى‏كنند. مى‏گويند جمهورى اسلامى هم مثل همان رژيم سابق است؛ همان كارها را انجام مى‏دهد.*
{a h=3123321}2براي تو{/a} حالا چون اين حرف رو زدن بايد هر اتفاقي افتاد چشم پوشي کرد ؟ چون دقيقا خيلي وقته که اين مواردي رو که بيان کردن اتفاق افتاده و ميافته هنوز !
يه زماني تا با موردي مخالفت ميکردي يا آمريکايي بودي يا اسراعيلي بودي يا منافق ! حالا هم يا همفکر تکفيري ها هستيم يا امثالهم ! حرف اينه که چرا در مقابل خرابکاريها خاموش ميمونن و عکس العمل قاطعي نشون نميدن تا ببينن چه رونقي ميگيره اسلام ... اينکه گاهي تذکر بدن کافي نيست .
تمام اون صدا و سيما دقيقا تحت نظارت خودشون هست همانجايي که ساختمانهاي چندين طبقه داره و در هر طبقه اي هم اطاقهاي متعدد و داخل هر اتاق هم پنج شش نفر نشستن و معلوم نيست چه ميکنند که اين فقط جام جم هست و چه ساختمانهاي متعدد و بزرگ ديگري توي چه نقاط ديگري دارند و چه اجاره هايي ميدن فقط خدا ميدونه
يکبارکه داشتند غذاهاي نيم خورده رو باز ميگردوند دوست داشتم ميديديد تا بحال گرسنگان خون گريه کنيد
{a h=ravandi}‍‍‍‍ راوندي {/a} سلام لطفاً بحثتون رو به http://parsiyar.ir/uaf3324fc47be2225/Feeds/12456691/ ببريد و در آنجا ادامه دهيد
2-FDAN
{a h=uaf3324fc47be2225}يادداشتهاي يک مسلمان{/a} چطور کلمه رو لينک دار کرديد؟
{a h=mobarez10}مبارز..{/a} ممنونم از پاسختون جناب مبارز اما رفتار آمريکا چه تاثيري توي احکام خدا داره؟ چرا ما بايد کسي که امام نيست و خودش ماموم است را امام خطاب کنيم تا آمريکا بدش بيايد؟
يه سوال ريشه اي دارم جناب {a h=mobarez10}مبارز..{/a} آيا امام خطاب کردن مراجع قدمتي تاريخي دارد؟ و از زمان امام عصر عليه السلام رواج پيدا کرده يا مربوط به چند دهه اخير ميباشد؟ لطفاً اگر قدمتي تاريخي دارد و امام معصومي از ما خواسته است اين کار را بکنيم با ذکر سند روايت بيان بفرماييد...
وگرنه با تحليلهاي شخصي که ميتوان از فردا لقب رب به اين رهبران داد تا آمريکا بدش بيايد و مردم حرفشان را مثل خدا گوش کنند....
{a h=ANFD}2FDAN{/a} يه + اول هر فيد مينويسه روش کليک راست کنيد و Copy link address رو انتخاب کنيد و بعد هرجا خواستيد paste کنيد به اين شکل مينويسدش :)
2-FDAN
{a h=uaf3324fc47be2225}يادداشتهاي يک مسلمان{/a} اهان پس ميره تو فاز کامپيوتر با گوشي نمياد
2-FDAN
{a h=mobarez10}مبارز..{/a} مرسي گرفتم
اين فرمايش اميرالمومنين رو تامل بفرماييد: من نصب نفسه للناس اماما فليبدا بتعليم نفسه قبل تعليم غيره...
{a h=3123321}2براي تو{/a} سلام. منبع لطفاً
http://uaf3324fc47be2225.parsiblog.com/Old/Feeds/ نهج البلاغه، حکمت 73
{a h=3123321}2براي تو{/a} ممنونم از پاسختون روايت قابل تاملي بود و تونست در اين زمينه من رو قانع کنه که امام در اينجا به معني پيشوايي است که خداوند آن را انتخاب نکرده است.... گرچه هنوز نميدونم که در تاريخ جايي داشته ايم که امامان يا شيعيان نزديکشان به رهبرشان لقب امام بدهند يا خير....
يا مثلاً وقتي امام علي عليه السلام کسي را به رهبري جايي بر ميگزيند به مردم بفرمايد که اين شخص را به امامت شما فرستادم؟
خب خدا رو شکر نصف مشکل حل شد که پس اطلاق امام به غير معصوم هم ممکن هست...آيا همه چيز بايد لزوما در تاريخ يا سيره معصومين باشه؟...آيا امکان نداره چيزي که مخالفتي با دين و عقل نداره بعدا رواج پيدا کنه؟
{a h=3123321}2براي تو{/a} چرا امکانش هست.... ولي آيا اين رواج استحباب هم داره؟
2-FDAN
ولي عجب حالي دلشتيد دوستان يک ساعت يک تايپ ميکرديد باز پاسختون هم يک ساعت ميدادن و دوباره....:D
ساعت ویکتوریا
يادداشتهاي يک مسلمان
رتبه 0
0 برگزیده
883 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top